ليوان خودت را پر کن


 

نويسنده: رضا بردستاني




 
بين دو نيمه ي ليوان، دائم در جنگ و جداليم؛ برخي، برخي ديگر را مورد انتقاد قرار مي دهند که تنها به نيمه ي خالي ليوان مي نگرند و گروه مقابل، به اين مسأله معترض اند که چرا فقط نيمه ي پر ليوان؟ در اين بين، حق با کدام است و چرا بايد لزوماً به يکي از دو نيمه ي خالي يا پر ليوان نگريسته شود؟
فارغ از اين مهم که « نيمه ي خالي يا پر» ابتدا به اين نکته بينديشيم که اين تفکر، چرا و از کجا به ذهن ها خطور کرده است؟
هر وقت پاي اين دو عبارت به ميان مي آيد، هجومي از عبارات و اصطلاحات، به نحوي باور نکردني بروز و ظهور مي نمايد: خوش بيني، بد بيني-خوش خيالي، کج خيالي-اعتماد به نفس، ترس از روبه رو شدن- قدرت، ضعف و واژه هاي از اين دست و اين، يعني برخورد تضادهايي که گاه، فاصله اي تا بي نهايت ايجاد مي کند و گاه تنها دو ديدگاه با فاصله اي اندک است و بايد به اين نکته انديشيد که چرا دو نيمه ي ليوان، نشان دهنده ي تضاد و فاصله بايد باشد.
ليوان، ظرفي ست که مي تواند در بر گيرنده ي تمام ظرفيت وجودي ما در عين کوچکي و ناچيزي باشد؛ نيمه ي خالي يا پرليوان، تفاوت دو ديدگاه را نشان مي دهد و اين که درون پر از تلاطم ما، به کدام قسمت حرکت مي کند يا تمايل ذهني دارد. در يک نگاه و فرآيند کلي بدون در نظر گرفتن ديدگاه هاي متضاد تفاوت چنداني بين نيمه ي خالي و پر ليوان وجود ندارد اما وقتي پاي عقيده و باورهاي رسوخ کرده در ذهن مي رسد، در مي يابيم که در لبه ي پرتگاه اين و يا آن قرار گرفته ايم و هر آن ممکن است به يک سو سقوط کنيم و اين دوگانگي و دو راهي، آن قدر آزار دهنده و گمراه کننده است که در يک زمان و مکان خاص، ممکن است هم نيمه ي خالي ليوان، ما را آزرده سازد و هم نيمه ي پر!
از اين جا بحث، کمي فاصله ها را بيش تر در نظر مي گيريم و به واژه هاي نظير برنده و بازنده پناه مي بريم که ناخودآگاه، نيمه ي خالي، هميشه بازنده است و به طور طبيعي نيمه ي پر، هميشه برنده و حال يک سؤال؛ هميشه برنده بودن خوب است يا هميشه بازنده بودن؟! و ناگفته يک صدا ، همه پاسخ مي دهند که هميشه نگاه به نيمه ي پر، خيلي زيباتر و اغوا کننده تر است چرا که هميشه برنده بودن، حسي همراه با خوشايندي و رضايت به انسان هديه مي کند و يک سؤال ديگر؛ برنده بودن، داشتن پارامترهاي لازم هم همان احساس و خوشايندي را در ما به وجود مي آورد؟ واضح تر بيان کردن اين سؤال، مي شود برنده شدن اما لياقت نداشتن و اين به يقين، خوشايند هيچ کس نيست. برتري هاي ديگران را مهربانانه پذيرفتن نقطه ضعف هاي خود را فاش کردن، لياقت و شهامت اول شدن را در خود به وجود آوردن، انتخاب درست و سنجيده، همه و همه به يک سمت و سو جريان دارد و به دو نقطه ي کاملاً مجزا و در عين حال دقيقاً هم سو منتهي مي شود؛ اول خود باوري و تقويت درون و فرار از ترس و کمبود ها، و دوم خودشناسي و باور نيروهاي دروني و از همه مهم تر، خود انتقادي از منظري کاملاً بي طرفانه و گاه سخت گيرانه و اين باور، در بيش تر روزنه هاي نگران کننده ي زندگي همه ي ما مي تواند به خوبي نمود عينيت يابد.
حال مي توان راه کار نهايي را نشان داد و يا تصميمي مصمم و بي ترديد گرفت. نيمه ي پر که تکليفش به طور کامل روشن است چرا که تشکيل شده از نيمي از ظرفيت مثبت همه ي ما اما براي استفاده کردن و به جريان انداختن نيمه ي ديگر، که مي توان القابي چون فراموش شده، راکد مانده و... را به آن داد، بايد خود را به شکلي اعجاب آور، به حرکت و شکوفايي واداريم؛ حال مي توان تصميم نهايي را عملي کرد. براي فرار از بازي هاي زباني خالي يا پر، بدون توجه به اين که کجاي اين ظرف قرار داريم، با بي نهايت تدبير و قدرت، نيمه ي خالي را از وجود پر قدرت خود انباشته نماييم و به خود بقبولانيم که نيمه ي خالي ليوان ما بايد پر شود، آن هم با توانايي هايي که در خود سراغ داريم. نيمه ي خالي ليوان را با دانايي و اعتماد به درون، خالي از ضعف و کاستي، مملو از قدرت و توانايي نماييم و به جاي انديشيدن به نيمه ي خالي ليوان خود را با الهام گرفتن از نمايش زيباي قدرت نمايي ما پر کنند و...
بدون اين که به ضعف ها، ناتواني ها و نتوانست هاي خود و ديگران بينديشيم، ياد گرفتيم که ليوان خود را پر کنيم؛ پر از بودن، ديدن، حس کردن، توانستن و انديشيدن؛ آن هم به بهترين و زيباترين شکل ممکن.
نيمه ي خالي تمامي ليوان هايي که تاکنون با بي اعتنايي يا گاه با اندوه و حسرت از کنار آن ها گذشته ايم هم پرشدني ست؛ حتي اگر ساليان سال از خالي بودن شان گذشته باشد.
نيمه ي خالي ليوان ديگران نيز پرشدني ست، آن ها را ببينيم و به باور برسانيم که نيمه هاي ليوان هايي که آزارشان مي دهد، پرشدني ست اما فعلاً يک کار از همه چيز مهم تر است:
ليوان خودت را پر کن!
منبع: نشريه شادکامي و موفقيت-ش67.